غم هجران تو حاشا كه فراموش شود
شعله ي عشق تو در غمكده خاموش شود
زان مي ناب كه از جام الست جان نوشيدي
رهروان را همه از ساقي جان نوش شود
درّ لعلي كه به گلزاز ادب مي سفتي
عندليبان گلستان همه در گوش شود
به تماشاي بهار گل مثال تو ز اشك
ساحت ديده و دل يكسره مفروش شود
به سرا پرده ي گل هر كه قدم باز گشود
آرزو كرد كه با سرو هم آغوش شود
غنچه ي باغ چو پرده ز ميان برگيرد
به غم مرغ چمن باز سيه پوش شود
موضوعات مرتبط: شاعران و نویسندگان
برچسبها: عبدالرضا احمدي , شاعر دشتستانی , زندگی نامه عبدالرضا احمدي , شهر برازجان
تاريخ : دوشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۱ | 9:42 | نویسنده : الف.م |
