زنی، اما بلندایی شبیه گیسکان داری
جنوبی زاده ای و عزتی در هر مکان داری
تو بر پیشانیت نقش غرور پارسی خورده
و بر بازوی فرزندان خود این را نشان داری
دلی در بین نخلستان و طرحی از شب و دریا
هوای بیستون با تو، سری در بی کران داری
برایت دامنی از یک تمدن دوخت ایرانم
که از پروین و سیمین یادگاری در جهان داری
بلندی طبع تو آوازه ی البرز می ماند
اگر با هر کلام خود فروغی در میان داری
به یک دستت اگر گهواره دنیاست مغروری
که در آغوش طفل عاشقی ها را جوان داری
کمان، ابروان تو نشان از ارش فرداست
که درک دختر امروز و سعی مادران داری
زنی ، اما برای کل زدن هایت چه دلتنگم
سکوت لرده نه ، که خود جهانی در زبان داری
اگر چه عرصه ی دنیا برایت تنگ می باشد
سری بر خاکدان ، اما دلی در آسمان داری.
*کوه گیسکان: بلند ترین و با شکوه ترین کوه در مشرق برازجان واقع شده
شاعر: فریبا جلالیان
موضوعات مرتبط: اشعار و ابیات
برچسبها: فریبا جلالیان , برازجان , شهر برازجان , شاعران برازجان
فایز نوشته
کنـارم رقـص پـیراهـن گـرفتـه
چه سوز وسازها در من گرفته
تکـانـده دامـنـش را در خیـالـم
اتـاقــم بــوی اویـشـن گـرفـتـه
خیالی رو به رویم می کند گل
سـپـیـد آرزویـم مـی کنـد گــل
به گل چیدن اگر امشب بیـایی
دوبیتی در گـلویم می کنـد گـل
به قدر چشمهایت حرف دارم
به گوش آشنایت حرف دارم
شبی بگذار سربرشانه ی من
که یک دنیا برایت حرف دارم
"شاعر : فریبا جلالیان"
موضوعات مرتبط: اشعار و ابیات
برچسبها: فایز نوشته , فریبا جلالیان , برازجان , اشعار شاعران برازجانی
سر و جون نات میلم تا صو اوو
مو دس هی می کشم بو می کنم بو
گلی سر جات میلم تا صو اوو
شاعر: فریبا جلالیان
موضوعات مرتبط: اشعار و ابیات
برچسبها: چیشم رج پات میلم تا صو اوو , فریبا جلالیان , اشعار محلی برازجانی , شعر محلی
شهـرمـن دریای عـشقی بوده در ذهن جنوب
ساحـل زیـبـای عـشـقی بـوده درذهـن جـنوب
لهجه های عاشقی در پنگ هایش خفته است
دانه ی خرمای عشقی بوده در ذهـن جنـوب
درمیـان نخل ها وقـتی کـه مـی پـیچـد نـسیـم
مژده ی فردای عشقی بوده درذهـن جــنوب
صد ثمرقنـد ست حتـی یـک رطـب از بـاغ او
شربت اعـلای عـشـقی بـوده درذهــن جـنوب
مـوج شـرجـی درتـن شـبـهـای تابـستــا ن او
وسعت گرمـای عـشقی بـوده درذهـن جــنوب
استـوای تــیرومــرداد ش وگـاهـی سخــت تـر
لطف بی همـتای عـشـقی بـوده درذهـن جنـوب
یا« الا ای دشتسون ای یار جونی» سا لها ست
خوش ترین نجوای عشقی بوده در ذهن جنوب
آن «سَبَخ زارِخِشُ» را که کمـالی گفتـه اسـت
گلـشـن رویـای عـشـقی بـوده درذهـن جـنـوب
آن (غـظـنـفـر سـلـطنـه) ازحـاکمـان ایـن د یـا ر
عـالـم عـظـمـای عـشقـی بـوده در ذهـن جنـوب
یـا کـه آن( شیـخ بـرازجـا نـی) فـقـیـه نکـتـه دان
مـنـطـق گـویـای عـشـقـی بـوده درذهـن جـنـوب
بـوی د شـمـن تـا مـیـان سـاحــل نـیـلـی رسـیــد
حکـم او فـتـوای عـشـقـی بـوده درذهــن جـنـوب
نـا صــح وشــیدا وکـوهـی،واثـق و واجــد هـمـه
شعرشان غوغـای عـشقـی بـوده درذهـن جـنـوب
از ادیب وفاضل وشـاعـر ،که دشـتـسـتا ن هنوز
صـاحــب آوای عـشـقـی بـوده در ذهـن جـنـوب
فـصل نخـل وعـا طـفـه بـا بـوی (طـاره) صـبحگاه
عطـری از لیـلای عـشـقـی بـوده درذهـن جـنـوب
سـوزن شــعــرم درایــن انـبـار عـلـم ومـعــرفــت
حرف فـرداهـای عـشـقـی بـوده در ذهـن جـنـوب
کوچـه ی قـلعه ودشـتـستـان وایـن خـاک عـزیـز
آه...یـک دنـیـای عـشـقـی بـوده در ذهـن جـنوب
موضوعات مرتبط: اشعار و ابیات
برچسبها: شعر شهر من , فریبا جلالیان , شعر برازجان , الا ای دشتسون ای یار جونی
برای خواندن اشعار خانم جلالیان به ادامه مطلب رجوع کنید
موضوعات مرتبط: شاعران و نویسندگان
برچسبها: فریبا جلالیان , چشم های خیس دریا , شاعر برازجانی , اشعار فریبا جلالیان
ادامه مطلب